۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

نامرد نامه!

سلام


نمیدونم الان به چی فکر میکنی ٬ نمیخوام فکر کنم که به چی فکر میکنی.

اما من به خیلی چیزا فکر میکنم.


به حرفت...


یه جورایی حس میکنم قلبم شکست وقتی اون حرفا رو زدی.

اون چیزی که ازت خواستم ٬ مطمینم میدونی که میدونم میگفتی نه!

اما لازم بود که بخوام ٬ از حرفمم برنمیگردم ٬ نه اینکه نیاز داشته باشم به چیزی که خواستم ٬ میخوام حسی رو که حس کردم حس کنی!

اینکه تو عقایدت رو نمیشکنی یه چیزیه که جفتمون میدونیم ؛ میخوای بگو کینه ای ؛ میخوای بگو نامرد. من جلوت رو نمیگیرم و میدونم این آخرکاره!

احتمالا آخرین پستی که توی این وبلاگ میخوره.

پس میتونی به عنوان نامه خداحافظی هم در نظر بگیری این رو ؛ چون من اینبار کوتاه نمیام چون خیلی کوتاه اومدم ؛ انقدری کوتاه اومدم که ارزشم از یه حرف هم کمتر شد!


پس خداحافظ


نگو که دوستت نداشتم چون عاشقت بودم اما الآن؟! نمیدونم!

آخرش هم رابطمون شد عین فیلما! یا من یا اعتقاداتت! هه!


د.س

۱۱ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۲ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
دِیمون سالواتوره

دلتنگی - قولم

یه قولی بهم دادیم پاش می‌مونیم... اما دلم برات تنگ می‌شه، خیلی! من دوازده ساعت باهات حرف نزنم دلگیر می‌شم چه برسه به یه هفته... ولی صبر می‌کنم چون دلیل اینکار اینه که چیزی که اذیتت می‌کنه رو فراموش کنی...

از اینکه چیزی آزارت می‌ده و من نمی‌تونم کاری کنم خیلی عصبانیم... حتی گاهی حس می‌کنم تقصیر منه ولی خوب می‌دونیم که این قضیه تقصیر هیچکس نیس فقط تو وجدان حساسی داری، تو آدم خیلی خوبی هستی، نگو پسری و مثه همه پسرا پر از شهوت... چون من تو رو خیلی وقته از "همه‌ی پسرا" جدا کردم...

عزیزم خودتو سرزنش نکن، من با چنین چیزی هیچوقت نظرم در موردت عوض نمیشه و تو همون پسر مهربون و تقریبا خجالتیِ من هستی! خودتو سرزنش نکن به خاطر چیزی که تقصیر تو نبوده. من غصه می‌خورم وقتی می‌بینم چیزی تا این حد تو رو اذیت می‌کنه.

سر حرفم می‌مونم و یه هفته رو صبر می‌کنم ؛) من از اینکه منتظرت بمونم بدم نمی‌یاد اینکه به یادت باشم خیلی خوبه گاهی دلتنگی خیلی قشنگه باعث می‌شه بیشتر دوسِت داشته باشم :*

مراقب خودت باش.
۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۲۶ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
اِلینا گیلبرت

ترس و تردید (:|

سلام :)


امیدوارم وقتی این رو میخونی ناراحت نشی عزیزم :)

به نظرم باید میگفتم این حرفا رو

نمیدونم تا حالا شک و تردید داشتی یا نه ٬ فک کنم داشتی

خیلی چیز بدیه ٬ اون حسی که به آدم دست میده واقعا افتضاحه ٬ فک کنم بیشتر به این دلیل این حس رو پیدا میکنیم که یه چیزی رو خیلی دوست داریم

احتمالا تا حالا فهمیدی میخوام راجع به چی بگم ٬ آٰره درسته در مورد دیشب

در مورد اینکه گفتم می ترسم از دستت بدم :(

من خیلی دوست دارم ٬ تو همه چیزمی ٬ شاید به خودت بگی که چطوری یکی میتونه همه چیز یه نفر باشه

جوابش سخته واقعا

من همه ی تصوراتم از آینده کنار تو هستش

سخته آینده ای بدون تو تصور کنم


می دونم شنیدن حرفام سخته ٬ اذیتت می کنه

ولی نیاز دارم بهم قوت قلب بدی ٬ وگرنه حتی اگه ۹۹٪ احتمال داشته باشه بهم نرسیم بازم تا لحظه جدایی باهات میمونم

چون لذتی که توی کنارت بودن هست توی هیچی نیست :)

و ته دلم امیدوارم یه زمانی به خاطر داشتنم مبارزه کنی ٬ اما نه در حدی که حرمتها از بین بره چون می دونم خیلی برات مهمه این چیزا


راستی ممنون به خاطر بوس:">


دوست دارم مثل همیشه

همیشه شاد باشی


پسر بدت :-"

دیمون سالواتوره

۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۶ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دِیمون سالواتوره

تاپ تاپ خمیر ٬ پاک پر پنیر - سرآغاز

یک دو... لتس گو :دی

سلام هانی :-"

نمیدونم چی باید بگم ٬ چی بنویسم
تصمیم گرفتم با هم این وبلاگ رو بزنیم ٬ تا سال های بعد وقتی میخونیم ببین چه فکرایی داشتیم ٬ چه کارایی کردیم ٬ چه چیزایی دوست داشتیم و اینا 8->

تا حالا وبلاگ مشترک نداشتم تجربه ندارم ٬‌ ولی امیدوارم بترکونیم اینجا رو :)

شرمنده دیر پست زدم ٬ مخم کار نمیکرد چی بنویسم ٬  دوست دارم ٬ عاشقتم نوشتن که عمق مطلب رو نشون نمییده ٬ میده عزیزم؟

در مورد مطالب هم همه چی میزاریم دیگه :دی هر چی که به نظرمون قشنگ باشه ٬ اینجا قراره بشه قسمتی از خاطراتمون و قول میدم نبندم اینجا رو اگه دعوامون شد چون ته دلم میدونم با هم آشتی میکنیم ٬ میدونم خشن و تخص(تخس؟ طخس؟ طخص؟ :دی) میزنم اما میخوام جلوی تو خودم باشم بی هیچ پرده ای هیچ مسخره بازیی :-"

یحتمل در مورد کتاب و موسیقی و دیمون و الینا و خاطراتمون بنویسیم :-"

ببین من چه پسر خوبیم ;;) نگفتم دارم مینویسم که از فضولی نمیری مثل من :-" حالا هی بگو من بدم :-<

همین دیه :)
 
دوست دارم :* >:D<

اینم از مقدمه من :->

دیمون سالواتوره

۰۵ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
دِیمون سالواتوره

ما هم آره :-" - مقدمه

1 ... 2 ... 3 ... چِک ... چِک ... !

بهله درسته! :دی

سلام عزیزم!

البته میخواستم سوپرایزت کنم بهت چیزی نگم ولی دیگه فضولی دیگه خودت پرسیدی منم که اصولا تو کار دروغ نیستم دیگه گفتم بهت! 

خوشحالم که این وبلاگو مشترک باهات دارم. از این نظر که کسی نمی دونه ما کی هستیم هم خوبه یه جورایی حس می کنم خصوصیه. می دونم که می دونی من اگه  فقط خودمون دوتا باشیم راحت تر حرفای قشنگ می زنم؛ بدون رودروایسی! 

حالا اگه گذاشتی بنویسم هی پی ام می دی! :دی

بعله. دیگه امیدوارم ایده وبلاگ خوب پیش بره و چیزای خوشگل بذاریم و کنار هم خاطرات خوب داشته باشیم تو بلاگ. دعوامون شد نزنی همه چیو پاک کنیا، شاید من دلم بخواد ازت شکایت کنم، البته تو ام میتونی شکایت کنی ، ولی کسی رسیدگی نمیکنه عزیزم :-" خلاصه که هر چی خواستی بنویس، هرچی تو دلت بود، هرچی تو ذهنت بود، هر وقت دلخور شدی و نخواستی به خودم بگی، اینجا بگو! هر وقت دلت تنگ شد برام بنویس؛ حرفاتو خیلی دوس دارم :"> منم قول می دم هر چی تو سرم بود بگم بدون خجالت، می دونی که تو سر منم عشق توئه :) (حالا چیزای دیگه  هم هست که اینجا نیاز به یادآوری نیست :-"‌) 

راستی می دونی که کارتون خیلی دوس دارم یادت باشه کارتون  قشنگ پیدا کردی در موردش بنویسی. کتاب خوبم یافتی بگو فقط رمان عاشقانه نباشه که خوشم نمیاد :| بقیشم خودت بگو چی میذاری همه چیو که من نباید بگم :-< هعــــــــی!

همین دیگه! خیـــــــــــــــــلی دوست دارم :*  

 نوبت توئه حالا! :>

پ.ن.امیدوارم پستای بعدیم بهتر از این باشه :دی

۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
اِلینا گیلبرت